سالگرد


دختر ع ا ش ق

امروز،بلاخره رفتم سراغ گیتارم

ب اندازه ی 365 روزخاک داشت

با دستمال خاکش را پاک کردم و بهش زل زدم

نمیتوانستم انگشتانم را تکان بدهم،صدایت در سرم میپیچید:پس چرا گیتار نمیزنی؟

گفتم:نمیتونمیادم آمد،من ب تو قول داده بودم،

ب زور تونستم سیمهای گیتارو تکون بدم

دستام همش میلرزید

گیتارو انداختم روی تخت. . .

بلاخره ب قولم عمل کردم . . .

**

امروز رفتم سر مزارت

واست گل آوردم

نشستم کلی باهات حرف زدم،

رو سنگ قبرت آب ریختم

اگه کسی منو میدید میگفت:دیوونه س،هنوز عاشقه کسیه ک ی سال پیش مرده

آخر میدانی،اینها نمیفهمند ک مرگ پایان عشق نیست

چقدر سخت ست زندگی میان کسانی ک حرفت را نمیفهمند،

 

//دختر عاشق//

نظرات شما عزیزان:

تاریکی
ساعت13:31---14 دی 1391
درآن هنگام که میگردد نفس در سینه ها خاموش،نمیخواهم کسی از مردن من باخبرگردد،
نمیخواهم پدر برهم نهدچشمان بازم را، نمیخواهم که مادر سختی جان کندنم بیند، ولی ای دوست اگر روزی رفیقی مهربان آمدزتو پرسید فلانی کو؟بگو در سنگر ناکامی و حسرت بسی جان داد ولي تالحظه آخر چنين ميگفت(رفیق من امیدمن)


تاریکی
ساعت13:04---9 دی 1391
|||||||||


I||||||||||||


I L||||||||||


I LO||||||||


I LOV||||||


I LOVE||||


I LOVE |||


I LOVE Y||


I LOVE YO|


I LOVE YOU
اینم به افتخارت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نوشته شده در جمعه 8 دی 1391برچسب:,ساعت 13:12 توسط dokhtare.ashegh| |


Power By: LoxBlog.Com